دوبیتی
7 اردیبهشت 1398
X

رخی از جلـوه هـای نـور دارد

لبی شیـرین تـر از انگـور دارد

نگاهی پر شرر دارد که عاشق

بـه دنبالش دلی پُـر شور دارد

7 اردیبهشت 1398
X

اگرچه پای دل در بند عشق است

هـوای تـازه در پیـوند عشق است

بـزن زل در دو چشم صبح روشن

هزاران پنجـره لبخند عشق است

5 اردیبهشت 1398
X

مرا چشمی‌که‌سرتا پا سرشک است

تو را باغی که‌پَرچینش‌تمشک است

هنوز از بوی گیسوی تو پیداست

تنت از جنس عطر بید مشک است

4 اردیبهشت 1398
X

بانو به هوای ِ سروِ نازِ چمنت

ما را گذر افتاده‌به شیرازِ تنت

گلواژه یِ باغ قامتت را بتکان

تا شعر وغزل‌بریزد ازپیرهنت

23 فروردین 1398
X

اگرچه‌ ظاهری بی کینه دارم

شکایت از غــم دیـرینه دارم

از اقبالم کسی جز من ندارد

غـروبی را کـه در آدینه دارم

21 فروردین 1398
X

هم دوره‌ی اندیشه‌ی‌جمشید بیاید

هم قافله ی شادی و امید بیاید

نیروی غم و تیرگی از پای درآید

وقتی خبر از لشکرخورشید بیاید

12 فروردین 1398
X

هنوز در معرض طغیان سیلم

نبــاشـد زنــدگانی بـاب میـلم

جهنم باشد این رودِ خروشان

بینـدازد بــه عمـق چـاه ویلـم

6 فروردین 1398
X

چشمان ترِ یاس سپیدم پُرغم

گلهای تن شاخه ی بیدم پُرغم

از بخت‌ بد و آمـدنِ سیل جفا

آوای دفِ سال جدیــدم پُرغم

6 فروردین 1398
X

نـزن باران، نـــزن دیگـر دمــادم

که شیرازم پراست از آه و ماتم

نمودی دائـم‌ از سیل خـــروشان

دل دروازه قــرآن را پـر از غــم