دوبیتی
شقایق ناز و پاورچین بیاید
به سوی باغ فروردین بیاید
بگیرید از بهاران مژدگانی
که فردا از پس پرچین بیاید
بهاران در پیِ وصل گل سرخ
خبرهاگیرم از فصلِ گل سرخ
به یادِ نم نمِ خون سیاوش
شقایق زاید از نسل گل سرخ
بهار سبز بی پَرچین تو باشی
شکوه فصل عطرآگین تو باشی
به یاس پرگل بشکفتهسوگند
شمیم باغ فروردین تو باشی
مگر در کوچه باغِ گل فشانت
به عشق قامت ِ سرو چمانت
صبا در موج موهای تو پیچد
که بر دوشت بریزد گیسوانت
از وجودت میهنم ویرانه شد ازپای بست
بارها آتش زدی باکینه ها درهرچه هست
خورده ای خون هزاران لاله را باحیله ها
درمَثل فرقی نداری باخفاش شب پرست
خیالت رو به رویم بود بانو
وصالت آرزویم بود بانو
نمی دانی در آن رویای رنگی
چه بغضی درگلویم بود بانو
زلالی در شراب تاکمان است
رگ انگور مست ازخاکمان است
تراوش می کند در زندگانی
فرآیندی که در اِدراکمان است
سرایِ نغمه بوی غم گرفته
وطن را موجی از ماتم گرفته
چه آمد بر سرِ خاک کهن بوم
که آتش در دیارِ جم گرفته
یکی از کینه ی کــــــژدم گریزد
یکی مجهول و سر در گُم گریزد
ولیازترس سلاخیعجب نیست
اگـر دیکتــاتور از مــــردم گریزد