دوبیتی
اگر از دیدنت بی تابم ای عشق
خرامانآمدی درخوابم ایعشق
به روی رنگ رخسارت زدم زُل
که غرقِ تابش مهتابم ای عشق
رود شهریور و درفصل گلریز
بریزد برگِ تن زردِ دل انگیز
به عشق روزهایِ مهر گستر
طلا می بارد از اندام پاییز
گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم
به دور از چشمه هایِ آب پاکیم
جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ
که ما از دست بی برقی هلاکیم
قناری در قفس آوازمیخواند
برایِ جوجه های نازمیخواند
به دور از لانه با بالِ شکسته
به یادِ آخرین پرواز میخواند
در آغازِ سرودم ناز با تو
جوابم یک دهن آواز با تو
طنینِ تنبک و تنبور با من
سه تارِ بی غمِ شهناز با تو
به دور از خانه زیرانداز با تو
شروعِ رقصِ با آواز با تو
سه تار و ساغر و سیگار با من
شرابِ نم نمِ شیراز با تو
شقایق گونه و طنّاز باشی
خدایِ جلوه هایِ ناز باشی
معطر کرده ای باغِ ارم را
بهارِ ویژه یِ شیراز باشی
از اینکه برده یِ شیخِ ریایند
به جنگ ایده ها با سر بیایند
کسی باکاسه لیسان در نیفتد
که این ها در نکاحِ کدخدایند
بهاران را غُل و زنجیر کردند
شقایق گونه ها را پیر کردند
ثناگویانِ شیخِ سفله پرور
جنایت با دَم شمشیر کردند