دوبیتی
17 مرداد 1403
X

بهاران را غُل و زنجیر کردند

شقایق گونه ها را پیر کردند

ثناگویانِ شیخِ سفله پرور

جنایت با دَم شمشیر کردند

12 مرداد 1403
X

به رویِ قله یِ سردِ دنایت

غزل میخوانم از حافظ برایت

انار از گونه یِ شعرم بریزد

بـه یادِ نـم نـم گلخـنده هـایت

1 مرداد 1403
X

به سر وقتم بیا ای خوبِ شعرم

تو هستی ساغر مشروبِ شعرم

به زیر چکمه های شیخِ خونریز

غزل پرپر شد از سرکوبِ شعرم

29 تیر 1403
X

کشم بال و پرِ پرواز گیرم

خبر از باغِ سروِ ناز گیرم

اِرم را می‌دهند ای گل نشانم

سراغت راچو درشیراز گیرم

22 تیر 1403
X

نه با ترکِ محل آرام گیرم

نه در کوه و کُتَل آرام گیرم

عبورم را بیندازم به شیراز

که در شهر غزل آرام گیرم

22 تیر 1403
X

نه دشتِ ارژنت منزل بگیرم

نه غربِ گلشنت منزل بگیرم

شتابان آمدم از راه شیراز

که در باغ تنت منزل بگیرم

9 تیر 1403
X

بـه قـــدرِ ذره ای با نی نوازی

کِشم احساس مردم را به بازی

تو را در کاخ پاستور می چپانم

ازینکه خبــــره ام در رأی سازی

8 تیر 1403
X

نخواهی هم کنی با ما مماشات

تو باشی مایه یِ فخر و مباهات

میان این همه نازِ گل اندام

تو را بگزیده ام در انتخابات

6 تیر 1403
X

چه دانستم وطن را شیخ بد کیش

به آتش میکشد با یک وجب ریش

به جــز دشمن تراشی پیـرِ فحاش

نـدارد ذرّه ای انـدیشه از خـویش