دوبیتی
25 آذر 1402
X

مسیر خش‌خش زردِ دل‌ انگیز

شد از تک دانه های برف لبریز

گمانم برگ ریزان رفتنی شد

که دی ‌ آمد سراغِ باغِ پاییز

7 آذر 1402
X

مگر ای لاله‌ یِ زیبای عاشق

خبر داری تو‌‌ از جایِ شقایق

بگو در‌ سرزمینِ شهریاران

نباشد زندگی مانند سابق

29 آبان 1402
X

عروسِ واله با‌‌ تاجِ زر آمد

طلا ‌ پوشیده تا پشتِ در آمد

به عشق دیدنِ زر جامه‌‌‌‌ برخیز

که دوش از مهرِ آبان آذر آمد

23 آبان 1402
X

اگرچه دورم از کویِ گلِ سرخ

بهاری دارم از بویِ گلِ سرخ

قدم را ‌ در اِرم آهسته بردار

که‌شبنم ریزد از رویِ گلِ سرخ

21 آبان 1402
X

یکی‌ مستانه‌ در تاب و تب توست

یکی رامشگرِ صبح و شب توست

نشان ها دارد از خونِ سیاوش

همان خالی که بر روی لب توست

21 آبان 1402
X

سپاهِ پر غرورِ داس و تیشه

فدای تار و پودِ برگ و‌ ریشه

تبر داران به جرم سبز بودن

زدند آتش به سر‌ تا‌ پایِ بیشه

15 آبان 1402
X

عروسِ زرد پوشِ‌ دل برانگیز

شد از اعدام‌ برگ ازغصه لبریز

مگر آذر ‌ بیاید با نوازش

بکاهد قدری‌ از اندوهِ پاییز

13 آبان 1402
X

همانروزی تو را در کوچه دیدم

دل از گل های نازک تن بریدم

بلندایِ بلورت را زدم زُل

ضریحِ چشمِ نازت را خریدم

12 آبان 1402
X

به چشمانم نگاهی سرد کردی

درونم را دچارِ درد‌‌‌ ‌‌‌کردی

سپردی سرنوشتم را به پاییز

درختم را سراپا زرد کردی