دوبیتی
19 آذر 1403
X

اگرچه بی نهایت از تو دورم

به پایت سر گذارم با حضورم

جهانم روشن از روی تو باشد

که در دنیایی از سیلاب نورم

17 آذر 1403
X

عشایر زاده یِ آلالــه پوشم

شقایق دامنِ گیسو به دوشم

ازآن ترسم که باقشلاق چشمت

زنی آتش‌ به‌ سر تا پای هوشم

11 آذر 1403
X

مگر مارال زیبا رو تویی تو

هنوز آهوتر از آهو تویی تو

پلنگ چابکِ شاهو منم من

غزال مستِ دالاهو تویی تو

7 آذر 1403
X

اگر روزی گذر افتد به شیراز

روم در محضرِ رندِ غزلباز

چنان بر طبل دلشادی بکوبم

که حافظ گردد از نو نغمه‌پرداز

7 آذر 1403
X

بدور از کوچه‌یِ اردیبهشتم

نمی‌باشد گریز از ‌‌‌سرنوشتم

بدم می آید از این زندگانی

تنفر دارم از ‌ دنیای زشتم

1 آذر 1403
X

اگر از دیدنت بی تابم ای عشق

خرامان‌آمدی درخوابم ای‌عشق

به روی رنگ رخسارت زدم زُل

که غرقِ تابش مهتابم ای عشق

31 شهریور 1403
X

پس از شهریور آید فصل گلریز

که‌ رویایی شود زردِ دل انگیز

به عشق‌ روزهایِ مهر گستر

طلا می ریزد از اندام پاییز

6 شهریور 1403
X

گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم

به دور از چشمه هایِ آب پاکیم

جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ

مکن کز دست بی برقی هلاکیم

26 مرداد 1403
X

قناری در قفس آوازمیخواند

برایِ جوجه های نازمیخواند

به دور از لانه با بالِ شکسته

به یادِ آخرین پرواز میخواند