دوبیتی
16 مرداد 1398
X

هـراتی زاده یِ لب قنـدهـاری!

شکـوهِ شهــرِ بغـلان و مـزاری

بریـزی از لبت لعـل بــدخشان

که کابل را قشنگ از پا درآری

11 مرداد 1398
X

هنرمندانه وا کن روسری را

بزن تار وبخوان شعر دری را

به ضرب آهنگ آرام صدایت

به‌ وجدآور دل حور وپری را

9 مرداد 1398
X

وجودت مظهر ناز و قشنگی ست

نگاهت شعری از ابیات رنگی ست

به موج زلف ‌ تو باور ندارم

رهایم کرده‌ای‌ از هرچه تنگی ست

6 مرداد 1398
X

قشنگی هایت ازچشم ودهن بود

رخ و زلـفت ربـاعی هـای من بود

مـن‌ از عطــر تنت فهمیدم این را

کــه سیبی در میـان پیــرهن بود

3 مرداد 1398
X

چو دریا از تلاطـم ها دلــم پُر

فــرو ریــزد حبابــم بـا تلنگُــر

نـزن بـا نـای نی افسـردگی را

که محزون میزند کیهانِ کلهُر

28 تیر 1398
X

اگــر دیـوار شعـرم را بکوبی

ندارم‌ با تو دیگرحس خوبی

شـرارِ آتشم بـودی و امــروز

برایم یخ تر ازقطب جنوبی

24 تیر 1398
X

مگر درسوز گیتارم چه‌ دیدی

که ‌ پیوندِ موّدت را‌ ‌بریدی

زدی آتش به‌‌ جانم حین رفتن

وجودم‌ را‌‌ به نابودی کشیدی

21 تیر 1398
X

چه نم نم‌ میزند‌ تنبور باران

چه میباشد مگر منظور باران

هنرمندانه دارد می نوازد

به روی پنجره سنتور باران

18 تیر 1398
X

هلوی کوچه ی بن بست مهتاب

چـرا قنـــد دلــم را می کنی آب

لبت را جـرعه جرعه بر لبم ریز

بکن سرشارم از گلبوسه ی ناب