دوبیتی
9 شهریور 1398
X

ﺍﮔﺮ جسمم‌ بسوزد از ﺗﺐ ﻋﺸﻖ

ﻟﺒﻢ ﺭﺍ‌‌ ﻣﯽ ﻓﺸﺎﺭﻡ ﺑﺮ لب ﻋﺸﻖ

نبینی از وجودم ‌ چیز دیگر

بجز خاکسترم را ﺩﺭ ﺷﺐ ﻋﺸﻖ

6 شهریور 1398
X

به رخ کمتر بکش زیبایی ات را

نـــدارم طاقــت رعنــایی ات را

دلـم شد پر تپش وقتی شنیدم

صــدایِ تـق تـقِ دمپـایی ات را

29 مرداد 1398
X

یقین دارم که یارم باز گردد

شب و روزم پر از آواز گردد

زمانی می زنم تار و کمانچه

کـه عشقم وارد شیراز گردد

27 مرداد 1398
X

دلِ تنگم غمِ دیرینه دارد

هزاران غصه رادر سینه دارد

به آسانی‌ نصیبم کرده دوری

غروبی را که صد آدینه دارد

26 مرداد 1398
X

از بس که در آدینـه بگیرد نفسم

دلتنگ تـر از پنجـره هـای قفسم

هرچند کسی حلقه ی در را نزند

هر لحظه ولی منتظر هیچ کسم

23 مرداد 1398
X

طلا سازی که نقاش تو باشد

اسیـر زلـف زر پاش تو بـاشد

نمی داند تلالـوهای خورشید

نمــادِ روی بَشّـاش تــو بـاشد

22 مرداد 1398
X

همانروزی که دیدم مرمرت را

کشیدم با قلــم مـو پیکرت را

قلم از بی قراری بوسه ها زد

شکوهِ جلوه های محشرت را

20 مرداد 1398
X

صـدایت مِثـل باران دلـنواز است

رساتــر از طنینِ سیـم سـاز است

بخـــوان دلگـویـه ام را بـا تــرنـم

که نازت نغمه ی آهنگ جاز است

19 مرداد 1398
X

تن را به تنِ‌ بستر خوابت بزنم

تا جرعه ای از کهنه شرابت بزنم

بانو به همان خوشه‌ی انگور لبت

باید که سری به‌ شعرِ نابت بزنم