دوبیتی
12 مهر 1399
X

بـه عشـقِ دلبــر ِ صاحـب جمالی

زدم دوش از کتاب خواجه فالی

جواب آمد که ای خلـوت گُـزیده

نمی بینـم در اقبـــالــت وصـالی

10 مهر 1399
X

جهــانی آرزومنـــد ِ تـو باشد

اسیر چشم و لبخند تو باشد

بلورِقصرِمهتابی که‌خورشید

گمان دارد به مـانند تو باشد

26 شهریور 1399
X

زر ِ زرد از دیار آورده پاییز

طلا در کوله بار آورده پاییز

خرامان از مسیر برگ ریزان

انار ِ خوشگوار آورده پـاییز

25 شهریور 1399
X

طلا گیسوی تُرکِ ماهرویم

شراب کهنه یِ نابِ سبویم

اگر باغِ نگاهت را زدم زل

تو را دیدم به رنگ آرزویم

21 شهریور 1399
X

کنار پنجره از جا نخیزم

همین جا وعده دارم با عزیزم

فقط ای کافه چی آهسته بگذار

دو فنجان همدلی بر روی میزم

18 شهریور 1399
X

از بس که زدم زل به گلِ لبخندت

افتاده ام از فرط هوس در بندت

با آنکه لبت پر شده از شهد عسل

راضی نشوی تـا بچشم از قنـدت

12 شهریور 1399
X

مکن شکوه از یارِ دیرینه ات

که زد دستِ رد بر سر سینه ات

بکش خط به دور و برِ انتظار

دلت را نکن خوش ‌به آدینه ات

11 شهریور 1399
X

به زودی سر گذارم روی ِ دوشت

بخوانم قصّه ی ِ دل را به گوشت

هوس ریزد هنوز از تاب احساس

لب ِ میگون ِ مسـت ِ باده نوشت

10 شهریور 1399
X

لبت رنگ ‌شراب‌ ناب دارد

هزاران‌ واله یِ بی تاب دارد

بهارستانِ رویِ‌ بی بدیلت

گلِ بشکفته‌ یِ شاداب دارد