دوبیتی
12 شهریور 1399
X

مکن شکوه از یارِ دیرینه ات

که زد دستِ رد بر سر سینه ات

بکش خط به دور و برِ انتظار

دلت را نکن خوش ‌به آدینه ات

11 شهریور 1399
X

به زودی سر گذارم روی ِ دوشت

بخوانم قصّه ی ِ دل را به گوشت

هوس ریزد هنوز از تاب احساس

لب ِ میگون ِ مسـت ِ باده نوشت

10 شهریور 1399
X

لبت رنگ ‌شراب‌ ناب دارد

هزاران‌ واله یِ بی تاب دارد

بهارستانِ رویِ‌ بی بدیلت

گلِ بشکفته‌ یِ شاداب دارد

6 شهریور 1399
X

دلم از بی قراری‌ شور می زد

سه تار و تنبک و تنبور می زد

گمان‌کردم که در دشتی نوازد

ولی در‌ مایه یِ ماهور می زد

4 شهریور 1399
X

زدم زل بر ضریح چشم مستت

رها شد تیر عشق از نازِ شستت

چنان در حجم قلبم رخنه کردی

که دادم سرنوشتم را به‌ دستت

2 شهریور 1399
X

نبــاشـد زیـــر ردیــاب نگاهت

گـریـز از بــرق مهتـاب نگاهت

بگیر از من نگاهت را که دائم

دلم می لــرزد از تـاب نگاهت

31 مرداد 1399
X

شنیدم بویی از پیراهنت را

نچیدم سیبی از باغ تنت را

ولی بـاد صبـا نـم‌ نـم ببوید

گل ِ اردیبـهشت ِ دامـنـت را

30 مرداد 1399
X

نم‌ نم‌ بـه وجود آمـده از منبع نور

چشمک زند از پنجره ی قصر بلور

آتش بـه دلـم می زند از فاصله ها

سیمین بدن ِ شعله رخِ مشرق دور

27 مرداد 1399
X

همان روزی کـه بـا من گفتگو کرد

مرا بـا نـاز ِ چشمان زیـر و رو کرد

خـرامان تـر که آمد پشت پَـرچین

دو دستم را پر از سیب وهلو کرد