دوبیتی
نگاهـم با نگاهـت حرف دارد
سخنهای قشنگ و ژرف دارد
بهـارستـانی از یـاس سپیدی
کجـا رنگ تنـت را بـرف دارد
حـریر شال سرخ تــرمه دوزت
چه ناز افتاده در پشت بلوزت
بـه آتش می کشـانـد عاشقـانه
وجــودم را نگــاه دل فــروزت
هنـوز از کـوچـه های پرت ِ اقبال
به نقلاز"دولت آبادی"چه باحال
صبـا نـم نـم رسانـد از "کِلیـــدَر"
سلام ِ"گل محمد" را به "مـارال"
پرستو رو به جنگل تار میزد
قناری پنجه بر گیتار میزد
سه تار چالش انگیز چکاوک
پیاپی در هوای یار میزد
خدایِ نغمه در آواز من باش
پیاپی هم نوا با ساز من باش
به پاکن هلهله در مایه ی شور
سه تار بی غمِ شهناز من باش
به او گفتم بـده دستی به دستم
به من گفتا مگر عشق تـو هستم
تَـــرک در چینی ِاحساسم افتاد
به خودپیچیدم ودرهم شکستم
شرابی کـز لـب ساقی بـرآید
گـــره از کار آدم می گشـاید
و گـرنه ساغری از آب انگور
به آنی رفع مشکل مینماید
شکوه ِ نم نم سیب ِ بهشتی
جهانی در حیات سرنوشتی
هوسناکـانه با هُــرم نگاهت
دل ِ رسـوای ِآدم را بـرشتی
جـهانـــم را جهنـم کــرده ای تو
دلم را خانه ی غـم کـرده ای تو
به جرم چیدن سیب از بهشتت
مــرا رسوای عالـــم کرده ای تو