دوبیتی
7 خرداد 1401
X

مگر ای کوهِ غم پیوسته مستی

که چسبیدی مرا عمری دو دستی

وفــا دارم تـویی ای یـار ِ دیـریـن

نمی گویم که عهدت را شکستی

23 اردیبهشت 1401
X

چه در محدوده‌ی‌چَشم تو باشم

چه‌‌ ذوب از آتش خشم تو باشم

ببندم دل به رنگ سبز و تیره

که چین دامن ِ یشمِ تو باشم

22 اردیبهشت 1401
X

بگیری میهن از بیداد یا نه

شود زندانی ات‌ آزاد یا نه

تو هم آیا دلت مِثلِ ‌دل من

پر است از آتش ِفریاد یا نه

18 فروردین 1401
X

بدور از باغ رخسار گلِ سرخ

نبردم پی به اسرار گلِ سرخ

من‌ازعهدی‌که کردم‌با شقایق

شدم مشتاق دیدار گل سرخ

5 فروردین 1401
X

شمیم آگین ِ عطر ِ پایداری

پر از گلهای سرخِ سبزه‌ زاری

نوشته بر تن سر سبز تقویم

که فروردین‌تر ازفصل‌بهاری

28 اسفند 1400
X

شقایق ناز و پاورچین بیاید

خرامان‌ از پس پرچین بیاید

خبر دارد که در پایان اسفند

بهار از عشق فروردین بیاید

22 اسفند 1400
X

هوایِ دهلران تا آسماری

معطر گشته‌ از بادِ بهاری

رسد از کوه‌ِ دالاهو پیاپی

به گوشم لحن آواز قناری

12 اسفند 1400
X

لبت انگور سرخ صادراتی ست

نمادی‌از قشنگی‌های ذاتی‌‌ ست

صدای شُر شُرِ گل خنده هایت

سرودی از ‌برای نسل‌ آتی ست

11 اسفند 1400
X

فرا بگرفته شهرم را غم و درد

اجاق زندگی‌خاموش و دلسرد

توانی در وجودم نیست سرباز

تفنگت را زمین بگذار و برگرد