دوبیتی
مگر ای کوهِ غم پیوسته مستی
که چسبیدی مرا عمری دو دستی
وفــا دارم تـویی ای یـار ِ دیـریـن
نمی گویم که عهدت را شکستی
چه در محدودهیچَشم تو باشم
چه ذوب از آتش خشم تو باشم
ببندم دل به رنگ سبز و تیره
که چین دامن ِ یشمِ تو باشم
بگیری میهن از بیداد یا نه
شود زندانی ات آزاد یا نه
تو هم آیا دلت مِثلِ دل من
پر است از آتش ِفریاد یا نه
بدور از باغ رخسار گلِ سرخ
نبردم پی به اسرار گلِ سرخ
منازعهدیکه کردمبا شقایق
شدم مشتاق دیدار گل سرخ
شمیم آگین ِ عطر ِ پایداری
پر از گلهای سرخِ سبزه زاری
نوشته بر تن سر سبز تقویم
که فروردینتر ازفصلبهاری
شقایق ناز و پاورچین بیاید
خرامان از پس پرچین بیاید
خبر دارد که در پایان اسفند
بهار از عشق فروردین بیاید
هوایِ دهلران تا آسماری
معطر گشته از بادِ بهاری
رسد از کوهِ دالاهو پیاپی
به گوشم لحن آواز قناری
لبت انگور سرخ صادراتی ست
نمادیاز قشنگیهای ذاتی ست
صدای شُر شُرِ گل خنده هایت
سرودی از برای نسل آتی ست
فرا بگرفته شهرم را غم و درد
اجاق زندگیخاموش و دلسرد
توانی در وجودم نیست سرباز
تفنگت را زمین بگذار و برگرد