دوبیتی
11 خرداد 1402
X

اذان بر چوبه ی دارم ببستند

مسلسل ها به رگبارم ببستند

به فرمان شرورِ باطل اندیش

کمر بر محوِ‌ آثارم ببستند

9 خرداد 1402
X

تنی‌ خوشبو تر از گلپونه داری

بهارِ نابی از بابونه داری

وجودم را بسوزانی چو فلفل

ازآن خالی که رویِ گونه داری

6 خرداد 1402
X

پسِ باغ قوامای غنچه یناز

مگر پیراهنت را کرده ای باز

هنوز از بوی نارنج تو پر بود

تنِ اردیبهشت‌ِ شهرِ شیراز

5 خرداد 1402
X

به قولِ خداوندِ اردیبهشت

نشاید‌ که بگریزی‌ از سرنوشت

دهن را پر از حرفِ زیبا بکن

زبان رانچرخان به گفتار زشت

5 خرداد 1402
X

شکوهِ روی ماهت جلوه ریز است

تلالویِ نگاهت شعله خیز است

اگر باغِ بهاران شد معطر

صبا در تاب زلفت مشک بیز است

3 خرداد 1402
X

تنم آتش گرفت از آهِ سوزم

نکردی چاره ای بر حال و روزم

کشاندی بر سکوی انتظارم

که چشمم را به روی در بدوزم

30 اردیبهشت 1402
X

من از رازی که در شیراز دارم

دلی تنگ و غزل پرداز دارم

کماکان در دیار خواجه‌‌‌ حافظ

ارادت‌ ها به سروِ ناز دارم

29 اردیبهشت 1402
X

سر سبز تر از شعر ترِ ناب تو باشی

دردانه تر‌ین گوهرِ نایاب تو باشی

الماس‌ِتراش خورده‌ای ازقصربلوری

تابنده تر از جلوه‌ی مهتاب تو باشی

25 اردیبهشت 1402
X

یقین دارم‌ که بانو ساده‌ بودی

در آغوش‌ ِ نسیم افتاده بودی

مگر درمایه‌‌ یِ شور و همایون

به آهنگِ صبا دل داده بودی