دوبیتی
8 اردیبهشت 1402
X

بنای زندگی سرفصلِ کِشت است

هر انسانی مطیع سرنوشت است

من از باغ تنت حس کرده بودم

که اندامت پر از اردیبهشت است

29 فروردین 1402
X

تنِ گل هایِ باغت ناز دارد

ارسبارانِ چشمت راز دارد

برایت با ترنم بازگو کرد

چکاوک هرچه در آوازدارد

22 فروردین 1402
X

نه دیواری نه آثاری نه خشتی

نه مانده‌ رنگی از اردیبهشتی

به دور از لاله ها با داس غفلت

درو کن آنچه را بیهوده کِشتی

17 فروردین 1402
X

شعاع روشنا با شور آمد

به نام شعله یِ پر نور آمد

بغل واکرده خورشید طلاریز

به‌ سمت پنجره‌ از دور آمد

10 فروردین 1402
X

شقایق ناز و پاورچین بیاید

به سوی باغ فروردین بیاید

بگیرید از بهاران مژدگانی

که‌ فردا از پس‌‌ پرچین بیاید

5 فروردین 1402
X

بهاران‌ در پیِ وصل گل سرخ

خبرهاگیرم از فصلِ گل سرخ

به‌ یادِ نم نمِ خون سیاوش

شقایق زاید‌ از نسل گل سرخ

29 اسفند 1401
X

بهار سبز بی پَرچین تو باشی

شکوه فصل عطرآگین تو باشی

به یاس پرگل بشکفتهسوگند

شمیم باغ فروردین تو باشی

20 آذر 1401
X

مگر در کوچه‌ باغِ گل فشانت

به عشق قامت ِ سرو چمانت

صبا در موج موهای تو پیچد

که بر دوشت بریزد گیسوانت

19 آذر 1401
X

از وجودت میهنم ویرانه شد ازپای بست

بارها آتش زدی باکینه ها درهرچه هست

خورده ای خون هزاران لاله را باحیله ها

درمَثل فرقی نداری باخفاش شب پرست