دوبیتی
24 اردیبهشت 1402
X

گلایول گونه‌یِ سرخ وسفیدم

گلی از باغ دامانت نچیدم

نهادم آسمان را زیر پایم

ولی آبی تر از چشمت ندیدم

24 اردیبهشت 1402
X

قسم خوردم به ققنوس نگاهت

بگیرم بوسه ها‌ از روی ماهت

ولی‌ با سِحر و افسون آتشم زد

فریبایِ دو تا چشمِ سیاهت

24 اردیبهشت 1402
X

شدم وقتی معلم در جوانی

نماند انگیزه ای در زندگانی

پیامبرگونه شد از بسکه‌ ‌ شغلم

به سر‌‌ آورده ام با‌‌ خورده نانی

20 اردیبهشت 1402
X

چه ساده روزهای نوجوانی

ورق خورد از کتاب زندگانی

بنا دارد که در پیری بگیرد

سراغم‌ را بلای‌ ناگهانی

20 اردیبهشت 1402
X

به‌‌ جای چای با هِل بیدمشک‌ است

دولیوان شربت ازشهدتمشک است

نفس را تازه کن در دشتِ ارژن

کیالک خوشتر ازطعم زرشک است

17 اردیبهشت 1402
X

هنوز از کهنه بغض در گلویم

بریزد شاخ و برگ آرزویم

ابا دارم که در باغ شقایق

گلِ سرخی بریزد آبرویم

16 اردیبهشت 1402
X

اکسیرِ تبسم به لبت کاشته ای

در سینه‌ هوایِ اِرم انباشته ای

معلوم شد از‌ رایحه یِ پیرهنت

در باغِ جنان شکوفه‌ها داشته‌ای

15 اردیبهشت 1402
X

اِرم مجموعه ای از سروِ ناز است

بهشت‌ لاله‌ های دل نواز است

بزن فالی به عشق "روز شیراز"

که شعرِناب حافظ‌چاره‌ساز است

14 اردیبهشت 1402
X

اگر بر چهره ام رنگی ندارم

کمی گیجم ولی منگی ندارم

به قولی بی‌نهایت از تو دورم

که میگوید که دلتنگی ندارم