دوبیتی
8 تیر 1399
X

عــروس نـاز رعنــا قـــد قشنگی

طلای ناب صـد در صـد قشنگی

خـدایِ اوج زیبـایی خـودت هم

نمیدانی که بیش ازحد قشنگی

23 خرداد 1399
X

سحـر ساقی بگفتـا با پیـاله

چرا نی هر نفس آید به ناله

بگفتا در خزانِ شور ِ دشتی

دل ایدل میکند از داغ لالـه

22 خرداد 1399
X

صفـا داده پگـاهـم را گل سرخ

چه می دزدد نگاهم راگل سرخ

معطـر کـــرده از بــوی مــلایم

هـــوای ِ زادگاهــم را گل سرخ

20 خرداد 1399
X

ذهن مـرا ساده بـه‌ هـم ریخته

آن که چراغی به شب آویخته

جلـوه کنان مشعل احساس را

در دل هــر واژه بــر انگیـخته

20 خرداد 1399
X

فـــــرآیـند ِ کلامــت عشق بـاشد

یقین دارم کـه نامت عشق باشد

بکن لبــریــزم از گلخنـــده هایت

شعار صبح و شامت عشق باشد

16 خرداد 1399
X

تبانی با خزان ِ زرد کردند

جمیع سبزها‌ را طرد کردند

سپس با آتش خشم مسلسل

تن ِ آلاله ها را سرد کردند

10 خرداد 1399
X

تبـــاهی را پیــاپی پـاس دادیـم

بــه هــر نا آشنـایی یاس دادیم

حفاظـت از قشنگی هـا نکردیم

شقایق را به دست داس دادیم

9 خرداد 1399
X

جهـالـت با تعصـب در تمـاس است

که آبادی پر از هول و هراس است

دراین ظلمت سرا در طــول تاریخ

شقایق سرنگون از تیغ داس است

8 خرداد 1399
X

نـزن بـا نـای نی آتش بـه جانم

که سوزد بنـد بنـد ِ استخـوانم

بزن در مایه ی شور و همایون

که باهرنغمه ای دشتی بخوانم