دوبیتی
14 شهریور 1397
X

نظر دارم کـه در بنـــد تـو باشم

اسیـر چشم و لبخــند تـو باشم

چنان افکنده ای آتش به جـانم

کــه عمــری آرزومنـد تــو باشم

31 مرداد 1397
X

هنوز از نغمه ات ای دخترِ لُر

به احساسم زنی دائم تلنگر

لبت قرمز شد از موجِ تبسم

گرفت از آتش عشقت دلم گُر

29 مرداد 1397
X

گـویی کــه لبت بــوسه به پیمانه زده

آتش بــه حــریم امـــن میخـــانه زده

روشن شده کاشانه ام از جلوه ی نور

خورشید مگـر به مــوی تـو شانه زده

19 خرداد 1397
X

آن کــه مــرا دوش بهــم ریخته

عشق و هوس را به هم آمیخته

بیــنِ غـــزل مشعـل احساس را

در دل هــر واژه بــــر انگیـخته

17 خرداد 1397
X

من آن افسرده جانِ تیــره بختم

کـه افتــاد از بلنـــدی ها درختـم

از آن روزی کـه اقبالم کـج افتاد

به زیر دست و پای سنگ سختم

9 خرداد 1397
X

مگر بغضی که مانده در گلویم

کند در جای خلوت قصه گویم

هنوز از نا امیدی می کنم خاک

دلـــــم را در مـــــــزار آرزویـم

31 اردیبهشت 1397
X

از اقبالــم نشد بستر فــراهم

کـه ریزد بر سرم بارانِ نم نم

چـرا اردیبهشت و فـرودیـنم

شده اردی غـم و اردی جهنم

3 اردیبهشت 1397
X

کمی با واژه هایم در مصـافم

دو روزی از غزل گفتن معافم

دوبیتی را رهـا کردم که شاید

ربـاعی از خـــم زلفــت ببافـم

1 اردیبهشت 1397
X

شکوه کـوچه های خاطراتم

بهارِ جامه سبزِ پر نشاطم

به هنگام عبورت می‌ شناسم

تو را از بوی نارنج حیاطم