آرشیو مرداد 1399
شنیدم بویی از پیراهنت را
نچیدم سیبی از باغ تنت را
ولی بـاد صبـا نـم نـم ببوید
گل ِ اردیبـهشت ِ دامـنـت را
نم نم بـه وجود آمـده از منبع نور
چشمک زند از پنجره ی قصر بلور
آتش بـه دلـم می زند از فاصله ها
سیمین بدن ِ شعله رخِ مشرق دور
همان روزی کـه بـا من گفتگو کرد
مرا بـا نـاز ِ چشمان زیـر و رو کرد
خـرامان تـر که آمد پشت پَـرچین
دو دستم را پر از سیب وهلو کرد
ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ ﺑـﻪ ﺷﻬـﺮِ ﺷﻌـﺮِ نابم
ﮐﻪ ﺑﺎﭼﺸﻤﺖ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﯽ ﺧﺮﺍﺑﻢ
ﻧﮕﺎهـم عاشقـانه بـر ﻟﺒﺖ ﺑﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ میﺩﺍﺩﯼ ﺟﻮﺍﺑﻢ
دو فنجان مهــربانی امشب از تو
به جای قهوه ی شیرین لب از تو
پیـاپی تـا سپیــده بــوسه از مـن
ولی سیـب ِ سپیـد غبـغـب از تو
خدای مریم و یاس وشقایق
فروزاننده ی دل های عاشق
شبم را زیر و رو کن تاببینم
تلألـوی تو را در فجر صادق
دلی آسیمه سـر دارم هنوز از راز چشمانت
نمیدانی چه محشر کرده برپا ناز چشمانت
از آن روزی کـه سیمرغِ نگاهـت آرمانم شد
به کوهستان قافم می برد قفقاز چشمانت
به روی سینه یکاغذ تلی از واژه می ریزد
قلم وقتی که میگردد غزل پرداز چشمانت
یقین دارم که عمـری در نبود ِ روشنایی ها
ادیسون بارها بگرفته برق از فاز چشمانت
"الا یـا ایهـاالسـاقی" جهـانی را بهـم ریـزد
غزلهایی که داردخواجه از شیرازچشمانت
توتنها آیهای بودی که دربحبوحه ی خلقت
خداحالی به حالی میشدازاعجاز چشمانت
بدور از ساحل دریا بهروی عرشه یکشتی
نگاهم رو به بنـدر بود و بارانداز چشمانت
مـرا با ناوک مـژگان عسل بانو هدف کردی
دلم صد پاره شد ازنیزه ی سرباز چشمانت
مــرا بـا فعــل رفتـن مست مگذار
رهـا در کــوچه ی بن بست مگذار
وداعــت را نـدارم صبــر و طاقت
به روی نقطه ضعفم دست مگذار
گل سرخیکه بر پیراهن توست
کمال الملکِ چینِ دامن توست
مشاممپر شد از اشعار عطار
غزل های معطر از تن توست