آرشیو فروردین 1402
29 فروردین 1402
X

تنِ گل هایِ باغت ناز دارد

ارسبارانِ چشمت راز دارد

برایت با ترنم بازگو کرد

چکاوک هرچه در آوازدارد

24 فروردین 1402
X

بی خبر پا را که‌ بنهادم به کوی زندگی

گم‌ شدم درکوچه‌ها از های وهوی زندگی

گرچه بودم مِثل آتش در دیارم شعله ور

رنگِ خاکستر شدم در آرزوی زندگی

در سراب تشنه کامان با ولع نوشیده ام

بارها زهر ‌ هلاهل از سبوی زندگی

جهدها کردم و لیکن با صلابت بسته شد

هر‌ مسیری را که بگشودم به روی زندگی

از کج اقبالی نباید می زدم گاهی گره

کثرت دلبستگی ها را به موی زندگی

بی وفایی با تشر جایِ محبت را گرفت

تا نپیچد اندکی در‌ خانه بوی زندگی

در هزار و یک شب‌ِ ناگفته‌ ها راوی شدم

تا که باشم شهرزادِ قصه گوی زندگی

در سراپای غزل از بغض خود گفتم ولی

همچنان بانو عسل باشد هلوی زندگی

22 فروردین 1402
X

نه دیواری نه آثاری نه خشتی

نه مانده‌ رنگی از اردیبهشتی

به دور از لاله ها با داس غفلت

درو کن آنچه را بیهوده کِشتی

19 فروردین 1402
X

با تشر گیسویتان را ماست مالی میکنم

عقده ام را بر سر زلف تو خالی میکنم

خارج‌ازمحدوده‌یِ منزل شوی بی روسری

با چک و تیپا تو را در کوچه حالی میکنم

اختیار تام دارم سال ها در شهر هِرت

همچنان آتش به پا با اِذن والی میکنم

مُهر ِ باطل میزنم یارانه ات را بی درنگ

خانوارت را فقیر از وضع مالی میکنم

در تبِ پرونده سازی بارها وضع تو را

پرس و جو از دختران لاابالی میکنم

درخیابان با تشکر کیک وساندیسم دهند

بس که در ایفای نقشم کارِ عالی میکنم

مجریِ احکام قانونم ولی بانو عسل

اختلاس از بانک ها در بی خیالی میکنم

17 فروردین 1402
X

شعاع روشنا با شور آمد

به نام شعله یِ پر نور آمد

بغل واکرده خورشید طلاریز

به‌ سمت پنجره‌ از دور آمد

15 فروردین 1402
X

از بس‌ شده با رنگ‌ ریا باعث تشویش

کمتر نشود نفرتم از شیخِ بد اندیش

دین را چه گران بر سر منبر بفروشد

تاصاحب کاخی شوداز وسعت تجریش

چُرتش نشود پاره که در عالم رویا

درحالتی ازخلسه شود بیخبر ازخویش

گفتا بشناسم‌‌ ‌ سَره از ناسَره ها را

گفتم‌ندهی یک‌دهه تشخیص‌بُز از میش

با شعر من از سفسطه پرونده بسازد

تا آن که در آینده به تیغم زند از ریش

دزدانه به یغما ببرند آن چه که دارم

وقتی به غلامان بدهد فرصت تفتیش

جولان دهداز وسوسه در دشت شقایق

شمشیر کج ازعقده ی جلاد ستم کیش

بانو عسلم‌ زاده ی زندان اوینم

گاهی نبوَد راه گریز از پس و از پیش

10 فروردین 1402
X

شقایق ناز و پاورچین بیاید

به سوی باغ فروردین بیاید

بگیرید از بهاران مژدگانی

که‌ فردا از پس‌‌ پرچین بیاید

5 فروردین 1402
X

بهاران‌ در پیِ وصل گل سرخ

خبرهاگیرم از فصلِ گل سرخ

به‌ یادِ نم نمِ خون سیاوش

شقایق زاید‌ از نسل گل سرخ