آرشیو فروردین 1398
نـزن باران، نـــزن دیگـر دمــادم
که شیرازم پراست از آه و ماتم
نمودی دائـم از سیل خـــروشان
دل دروازه قــرآن را پـر از غــم
هـر چند کــه آزرده شـدم در سختی
عیـد آمــد و یک سال دگـر بـدبختی
از بخت بدم در پس در منتظر است
بیچــارگی و بـــردگی و بی رخـــتی
شهره ی شهر غزل دار و ندارم همه هیچ؟
رقص ِ گلبرگ ترِ سیب و انارم همـه هیچ؟
دف به دف می زدم از هلهله بر سازِ غزل
آن همه زمزمه در نغمه ی تارم همه هیچ؟
قلبم از قهوه ی لب های تو شد پُر ضربان
تپش ِ سر زده در اوجِ قـرارم همه هیچ؟
بال و پر میزدم از فاصله ها مـوسم کوچ
در بهـاران سفــرِ چلچــله وارم همه هیچ؟
پـرده ی نی لبکم پاره شد از سوز و گـداز
بـر لـب نازک نی یـارم و یـارم همه هیـچ؟
کَر شد از ناله ی جانسوز شبم گوش فلک
پا بپای دف و نی داد و هوارم همه هیچ؟
دورم از عطر بهارینه ینـوروز تنت
جشن بـر پا شدن عید و بهارم همه هیچ؟
عسلم،چهره ی رویایی ات از نور خداست
قاب خوش منظرپُرنقش نگارم همه هیچ؟