رود شهریور و درفصل گلریز
بریزد برگِ تن زردِ دل انگیز
به عشق روزهایِ مهر گستر
طلا می بارد از اندام پاییز
گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم
به دور از چشمه هایِ آب پاکیم
جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ
که ما از دست بی برقی هلاکیم