آرشیو خرداد 1398
31 خرداد 1398
X

شبی گفتم که سرشار از نبوغ است

بـه دورانش چـراغم پـر فروغ است

ولی با چشم خـود می بینم امــروز

کـه مبنای وجودش بـر دروغ است

25 خرداد 1398
X

چه می شد بی تأمل زوج باشیم

به عشق و همدلی در اوج باشیم

درآییـم از لـب دریـا بــه پــــرواز

به دور از حلقه های مـوج باشیم

24 خرداد 1398
X

وقتی کششی دارد نیــــروی غــزل هایم

با زمــزمــه می رقصـد بانوی غـزل هایم

با خنـده ی شیرینش هــر ثانیه می ریزد

بـاران تبـسـم را بــــر روی غــــزل هــایم

با دست پــر از غنچه می آید و می کارد

آلالــه ی وحشی را در جــوی غـزل هایم

در فصل گل و لالـه از عشقشقـایق ها

چـــادر زده در صحرااردوی غــزل هایم

آرامـش بـلبـل هـا در دسـت تـپش افـتـد

آن لحظه که می لـرزد زانوی غـزل هایم

در مـوسم کوچیدن از دیـــد ِ پــرستوها

بی پنجــره می باشد پستوی غـزل هایم

چون‌ساغرلبریزی پیوسته پرازشهد است

از عشق عسـل بانـو کنــدوی غــزل هایم

22 خرداد 1398
X

جهـــان و جـــام جمشیــدم تـو باشی

خـــدای عشـق و امیــــدم تـــو باشی

همـان روزی کـه چشمـم بـر تـو افتاد

به خود گفتم‌ که خورشیدم تو باشی

19 خرداد 1398
X

شکوهِ باغ گیلاس و هلویت

برانگیزد قناری را به سویت

اگر باد از تو گیرد روسری را

بریزد برگ گل از لای مویت

14 خرداد 1398
X

ای نام تـو بـر لبم خـوشایند

در مـذهب ما تویی خداوند

شیرین شده ای تا که بگیرد

فرهاد زمانه از لبت قـند

14 خرداد 1398
X

مرا جز درد و غم فریاد رس نیست

امیـدم ذره ای دیگـر به کس نیست

به خـود گفتم رهـا می گـردم از دل

ولی راه گریز از پیش و پس نیست

به هر جا پا گـذارم خشکسالی ست

طراوت در میان خار و خس نیست

از آن روزی کــه دلبـر ترک مــن کرد

مرا‌ گاهی غـم‌ عشق و هوس نیست

بــزن نی زن کـه رفـت آرام جـــانـم

دلـم جای غمست و ناله بس نیست

بنـال ای مـرغـک ســر در پــر و بـال

کـه جــای زنـدگانی در قفس نیست

همـــان بهتـــر کـه کامـم تلــخ باشد

عسل از این که همنفسنیست

9 خرداد 1398
X

مــن از نـاز نگاهـت شـرم دارم

ولی طبعی لطیف و نــرم دارم

بغل وا کن کـه در کورانسرما

در آغوشتخودم را گرم دارم

6 خرداد 1398
X

کماکان بر همان‌‌ سبک و سیاقی

نداری شور و شوق و اشتیاقی

جـوابم را کــه دادی با سکوتت

شـدم آمــاده ی هــر اتفـاقی