آرشیو اسفند 1396
4 اسفند 1396
X

عشقم، نفسم، قند و نبات و شکلاتم

ای چشمه ی شیرین لبت آب حیاتم

یک بار بِدم روی غزل هُرم نفس را

تا گل بدهد شاخه ی ِ سبز ِ کلماتم

در جنگ و جدل فاتح میدانم و امّا

درعرصه‌ی شطرنج‌ رُخت مهره ی ماتم

از بس که شدم غرق ِ تمنایِ نگاهت

انگار که در هاله‌ای از جلوه ی ذاتم

بر لوح دلم گریه کنان از تو نویسد

خونی که قلم می مکد از قلب دواتم

وقتی نکنم زمزمه در گوشه ی ماهور

شوریده ترین نغمه در آواز بیاتم

بانو عسلم شعر و شکر را بهم آمیز

زیرا که تویی شهد ِ پر از ریزه نباتم