آرشیو آبان 1404
به غیر از نامه هایِ عاشقانه
غزل ریزم به پایت یا ترانه
مقدسهستیوکردم عبادت
تو را بعد از خداوندِ یگانه
شرابِ نم نمِ انگور باشی
شرارِ چشمه هایِ نور باشی
خدایِ عاشقان را خوش نیاید
که ازپلک دوچشمم دور باشی
به وقت نازکردن ها تماشایی ست چشمانت
به رنگ روشنِ شبهای رویایی ست چشمانت
تو را صُنعِ خدا گویند و باور می کنم اصلا
که از اعجازِ آن معمارِ بالایی ست چشمانت
همایونی ترین آیینه در آیین بیداری
پلانی روشن ازحالات زیبایی ست چشمانت
ثباتِ سایه روشن ها به رویِ پلک رنگینت
چنان زیبا که دراوجِ فریبایی ست چشمانت
خدایِ موبدان فرموده در جشنِ سپنداران
تنورِ شعله یِ قصر اهورایی ست چشمانت
نگاهت را نکن پنهان که پشتِ عینک دودی
فرازی دیگر از فانوسدریاییست چشمانت
عسل بانو ، غزالِ خوش خرامِ دشتِ آهوها
به وقت نازکردن ها تماشایی ست چشمانت