27 خرداد 1401
شیخِ دانا کهنهکم خوشگذرانی میکرد!
همه را بر حذر از عالم فانی میکرد
به هوایِ تنِ حور و طمعِ قصرِ بهشت
از تب و تابهوس آن چهندانی میکرد
بارها سینه زنان بر سر منبر چه رسا
مظهرِ زهد و ریا مرثیه خوانی میکرد
بانی ِ گسترش ِ امر قضا با زد و بند
در خفا با دغل و شحنه تبانی میکرد
منبع مغلطه شد یک شبه صدرالعلما
بس کهبا سفسطه تفسیرِ معانی میکرد
مانده در خاطره ی مرد وزن دهکده ام
قصه ی پیرِ خرفتی که جوانی میکرد
اگر از کشور جم راهیِ دوزخ بشود
رفعِ آثارِ غم و دل نگرانی میکرد
غزلِ تلخِ پر از طعم حقیقت به یقین
مهربانو عسلم را هیجانی میکرد