18 اسفند 1398

رفتی اما یک نفس چشم انتظارت نیستم
تا  ‌قیامت هم  نیایی  بی  قرارت  نیستم

می دهم تن را به  زیرِ  تیغ  تهمت ها ولی
دیگر آن حلاج مستِ سر به دارت نیستم

آنقَدَرخون در دلم کردی که بعد از رفتنت
هر نفس گویم چه بهتر  در کنارت نیستم

میزنم در خلوتم پیوسته بر  سیم سکوت
تا  بفهمی نغمه‌  در  آهنگ   تارت   نیستم

چهره‌ی زیباتر ازگل را بپوش ازمن که من
بلبلِ  خوش  نغمه یِ  باغِ  بهارت  نیستم

یادم  آید  پشت  گوشی در میان هر کلام
با تشر گفتی که من در انحصارت  نیستم

زهر ِ  مارم باد اگر  دل  را  ببندم  بر  لبت
گر شراب کهنه هم  باشی خمارت  نیستم

من  کویری  زاده یِ خونین دلِ تفتیده ام
چشمه ی شیرین ِ آب خوشگوارت نیستم

آرزو کردم  که  گاهی  دل  گرفتارت نبود
تا بگویم ای  عسل  بانو  دچارت  نیستم