4 آذر 1398
از همـان روزی کـه زندانی شدند آزادها
پایمـردی های صـد آزاده رفـت از یادها
آتش سرب مسلسل اندکی فـرصت نداد
کـز گلـــو بـالا بیــایـد آهی از فــــریادها
زیر تیغچکمه پوشانیم و با فتوای شیخ
شد روا در کوی و برزن حکم استبدادها
جای جای سرزمینم جایگاهِ شیون است
شکوه داردشروه شروه میهن از بیدادها
سرو سرسبزی بدور از کینهی آتشنماند
خم شد ازخشم تعصب قامت شمشادها
دشمن اندیشه نگذارد کـه در دنیای علم
رنگی از دانش بگیــرد بـاغ ِ استعــدادها
از بداقبـالی میانِ دود و دم افتاده است
سرنوشت ما به دست جمعی از معتادها
مهربان بانو عسل در صبح آزادی بپاش
عطــــر ناب دامنــت را در مسیــر بـادها