8 آبان 1398
گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتری
بین نازک بدنان از همه طناز تری
به خدایی که مرا ساده گرفتار توکرد
از غم و سیل بلا خانه براندازتری
آخر ازعشق تو گاهی به خیالم نرسد
که بجویم نفسی هم دل و همرازتری
در پس پنجرهی محفلحافظ مَنشین
که کند وصف تو را رندِ غزلبازتری
به همان قد بلندتکه ندیدیم و نبود
از تو در باغ ارم سرو سرافرازتری
نکند عکس تو را باز به تصویر کشد
شاعرِ نو قلم ِ قافیه پردازتری
به شراب و شرر ساغر پر باده قسم
تا ابد لب ننهم بر لب دمسازتری
بی قرارم بکند چشم تو بانو عسلم
اینقَدرعشوه نکن کز همه کس نازتری