20 فروردین 1398

گفته بودی که چرا  بی خبر از حال توام
کمتر ازهیچم وچون سایه به دنبال توام

سالها در پیِ  هم رفت و‌درین خطه هنوز
عاشق بی بَدلِ چشم و لب و  خال  توام

پشت دیوار  ارم در  پسِ   پَرچین  خیال
همچنان  منتظرِ   وعده یِ   امسال  توام

نه که در طینت من  قصدِ فریب تو نبود
گاهی از  اوج  هـوس در  پیِ اغفال توام

به همان جامه‌ی تنگی که تو را کرده بغل
خیره بر  پیرهن  و نخ به نخِ  شال  توام

هر زمانی که کنم  عکس تو را  غرقِ نگاه
دل خوش از آن  همه زیباییِ تمثال توام

مگریز   از   منِ   سرما  زده  بانو  عسلم
بِگُشا‌  هُرم بغل  را که  خودم  مال  توام

102 هفته قبل پاسخ

علی قیصری در پاسخ به:حسین علیزاده

درود و سپاس مهرتان را

102 هفته قبل پاسخ

حسین علیزاده

درود ومهر برزیباپرداز شاعرزیبا سخن بازهم قلم ات را پرازعشق و محبت رنگ زدی در پناه حق ماناو پاینده بمانید