11 فروردین 1398

بهاران بر سر جنگل به یاد‌‌‌ِ کوچ  لک لک ها
بریزد‌‌  ریزه‌ یِ  شبنم  به رویِ بال اردک‌ ها

خیال‌انگیز و رویایی به‌عشق فرّ فروردین‌
نشسته‌زنبق وحشی به روی فرش‌جلبک‌ها

چنان شوری شده برپاکه تاب زلف نیلوفر
بپیچددر پسِ‌پرچین به‌سرتاپای پیچک ها

به زیر سایه ی‌سنبل‌قناری‌نغمه‌‌ پرداز است
نشد جغد بد اندیشه حریف تار  و تنبک ها

هزاران سالِ ساسانی گذشت از ماجرا امّا
شقایق‌رنگ‌خون‌ پوشد هنوز ازیادِمزدک‌ها

ازآن روزی که در جنگل تبرداری نشد پیدا 
بهشتی زنده بر پا شد  فرارویِ چکاوک ها

تنفس کن  پیاپی در  هوایِ ناب عطرآگین
که‌گیسوی‌عسل‌بانو پُراست‌ازبوی‌میخک‌ها