4 بهمن 1397
اگرچه سادگی کردم که خوردم گولِ ترفندت
شر و شوری به پا کرده لبِ مست شکر خندت
بنازم روح سعدی را که در وصف تو میگوید
نــزاید "مـادرِ گیتی" نگـاری را بــه مــاننـدت
بـه رنگ آبی ِ روشن تـو را بــر بـوم چشمـانم
چــه زیبا کــرد نقـاشی قلـم مــوی خداوندت
الا ای "ترک شیرازی"که دل میبردی از حافظ
صبا پیوسته میرقصد سحر سمت سمرقندت
بیـا ای بــاغ فــروردین بــه آن ابـریشم زلفت
مبُر بنــد امیدم را کـــه دل دادم بـه پیـوندت
شبی آهسته حس کــردم شکر را زیــر دندانم
چه دانستم کـه می گیرم دیابت از لبِ قندت
قسم خوردی بلا بالا کـه عمری سوگلم باشی
نمی بینم عسل بانو وفا در عهـد و سوگندت