27 مهر 1394در کشور جـــم جـــورِ ستـــم را نپـذیرم
هرچند کـه بر روی سرم بارش فقـر است
باشد کـه خـدا چاره کند قـــوم مغول را
گیرم کــه پشیمان شدم از چیدن سیبی
چندی ست که آقای ریا واعظ شهر است
باید بنــــویسد همـه ی شـــرح دلــــم را
بر دل غـــم صد ساله اثـــر می کند امـا