22 تیر 1394
بعد ِ عمری دوری و دلواپسی
گم شدم در کوچههای بی کسی
باغبان از عقده دورم کرده است
سال ها از عطر ِ باغِ اطلسی
ای که دردم را نمی فهمی بدان
در گرفتاری به حرفم می رسی
بیگمان وقتیکج افتد سرنوشت
جــایِ شاهین را بگیرد کـرکسی
بـر خلاف ِ آرزویم روزگار
بارها سبقت گرفت از ناکسی
در ازای ِ شور و شادی داده ام
نوجوانی را به سیـب ِ نارسی
رو بهراهم کن عسل بانو که غم
می کند عمق دلم را وارسی