غزل
دوبیتی
آرشیو
مدیریت
16 آذر 1392
تو بیا نیمه شبی در بر ما هم شهری
تا معطر شوم از لطف شما هم شهری
گر نیایی لحظاتی تو به ویرانه ی من
من به دیدار تو آیم به خدا هم شهری
از افق جلوه بفرما به دو چشم تر من
تا بگیرم ز نگاه تو شفا هم شهری
روز نابودی و ویران شدن و مرگ من است
آن زمانی که شوم از تو جدا هم شهری
منم آن گمشده ی ساکن دشت برهوت
وآن لبان تو شده آب بقا هم شهری
به گمانم که عسل بوی خدا را شنود
آن که بوید به شبی زلف تو را هم شهری
نام:
ایمیل:
وبسایت:
متن نظر:
ثبت نظر
×
Modal title
×
Modal title