14 مرداد 1392

هر روز دلم زیر غم تازه تری بود
من در پی دل بودم و او با دگری بود

شاید ز من  بیدل و افسرده گذشته
آن شور جوانی که سراسر شرری بود

صحبت نه فقط بر سر یک عشق محال است
هر جا ز پی اش  سر زده ام بسته دری بود

آن گوهر دردانه که دلبسته ی اویم
گاهی به من از گوشه ی چشمش نظری بود

بر طالع بختم بنویس، بلبل خسته
بالی به قفس می زد اگر بال و پری بود

هر صفحه ی شعری که برایش بنوشتم
دلشادیم ازقاصدک نامه بری بود

از هجر عسل تا به ابد زار و غمینم
ای کاش ز درد دلم او را خبری بود