5 مرداد 1392
شد بی هنری صاحب ﻓﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ
ﻗﻔﻠﯽ ﺯﺩﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺩﻫﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩی
ﺗﺎﺭﺍﺝ ﺑﻘﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮐﻮﭺ ﭘﺮﺳﺘﻮ
پُر ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﺍﻍ ﻭ ﺯﻏﻦ ﻫﺎﯼ ﺯیاﺩﯼ
داروغه اگر پا ننهد روی گلویم
ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ زبان ﺣﺮﻑ ﻭ ﺳﺨﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ
فریاد که در خطبه یِ تفسیر عدالت
شد باعث رنجیدنِ زن های زیادی
در راه حقیقت شده اندیشه گرفتار
در چنگِ خرافات و سُنن های زیادی
ای شاعر بهمن زده بس کن که مشامم
آزرده شد از بویِ لجن های زیادی
آنکس ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﺷﺮ ﻭ ﺳﺮ منشأ ﺗﺮﺩﯾﺪ
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﮏ ﻭ ﻇﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ
بانو عسلم فصل خزان باشد و خون ها
بیرون زده از پاره کفن های زیادی