19 فروردین 1392آن ترک پریچهره که چون پنجه یِ هور است
سروی که برافراشته چنین از قد و بالا
گر چهره گشاید شبی آن شمع دل افروز
تبلیغ مکرر نکنم ز آن بت چینی
چون بلبل مستی که کند نغمه سرایی
دیگر مکنید عیب منِ بیدل حیران
در باغ پر از گل به ره لاله و سنبل
زاهد دهد از فهم کجش حکم به تکفیر
گفتم شبی ای مایه ی جان مونس من باش
روزی که رقیبم ز رخ و چشم و لبش گفت