4 مرداد 1397
مِثلِ مهتابی کهچیزی ازقشنگی کم نداشت
در شباهتها همانندی در این عالم نداشت
جرعه جرعه آبِ پاکِ زمزمش گفتم ولی
آنهمه پاکیزگی را چشمه یِ زمزم نـداشت
از سرودن ها پشیمانم کـه بعد از سال ها
تازه فهمیدم غزل ها بویی از مریم نداشت
بس که می شد آیه ی باغ تماشا غرق بور
طاقـت دیدار او را قطـره ی شبنم نداشت
روبرویم در بهـاران بهتـر از گل می شکفت
دلبــر ِ بـالا بلنــد ِ پـر شکوفــه غــم نداشت
بوسه می زد با تـرنم گـونه هایش را نسیم
نم نم گلخـنده اش را بـارش نم نم نداشت
ایلِ قشقایی به قدرِ قامتش خون داده بود
حلقه ی زلف کمندش کشته هایِکم نداشت
خشت ِدل ازدیدن ِبانوعسل ازهم گسیخت
گرچه میدانم خبـر از حـالِ ارگ بم نداشت