3 مرداد 1397
تارم بـه طنین آمـد از آهنگ ِ صـدایت
ایدوست کجایی که دلم کرده هوایت
در دل نکن اندیشه یِ پیمان شکنی را
می میرم اگر کـم بشود مهر و وفایت
جاری شوداز آمدنت چشمه ی چشمم
تا آن که زند اشک ترم بوسه به پایت
ﭼﻨﮕـﻢ ﺷــﻮﺩ ﺁﺷﻔﺘـﻪ ﺳـﻪ ﺗﺎﺭﻡ ﺑﻨـﻮﺍﺯﺩ
ﻭﻗﺘﯽ که بخـوانم ﻏــﺰﻟﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺑـﺮﺍﯾﺖ
چون قاصدکی میشوم آزاد و سبکبال
روزی کـه بیاویـزم از آن زلـف رهایت
هستم متحیر ﮐــﻪ ﭼـﺮﺍ ﻗــﺪﺭ ﻧﺪﺍﻧﯽ
بااینهمه ﺣﺴﻨﯽ ﮐﻪ تو را ﺩﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﯾﺖ
از روز ازل سوژه ی شعر و غـزلم شد
بانـو عسلم چشم تــو و نـاز و ادایـت