21 فروردین 1397هـر زمـان خاطـره اش می گـذرد از بغلم
زاد ِ شیـرازم و در زمـــزمه ی اهـــل ادب
استکانی غـزل از واژه ی دم کرده بنـوش
من نه آنم کـه کنم سجـده به بتهای زمان
بـه صف آرایی شـر می زنم آتش کـه مگر
یادِ فرهادم و در بُعـد زمان جلوه ی عشق
برلب چشمه ی شیرین پس پَرچین خیال
علی قیصری
درود و سپاس از حضورتون 🙏🌹🌹🌹
احمد یزدانی
عرض سلام و تقدیم احترامساعتی در وبلاگ شما گشتم و از خواندن اشعار زیبای شما لذّت بردم ،بهترین ها را از درگاه الهی برای شما گرامی مسئلت دارم