4 اسفند 1396
عشقم، نفسـم، قنــد و نبـات و شکلاتم
یک بــار بـدم روی غـــزل هُرم نفس را
تا پای تــو آید بـه میـان گـرید و لــرزد
هـرچـند هنـوز مستحق لعل تـو هستم
عمری ست که در کوی وفا پای وصالت
ای یادِ همان لحظه که با لهجه ی ترکی
آنقدر عسل کِش بدهم شعــر و غزل را