21 شهریور 1396
مِثلخوابیکه پر از واژهیلالایی بود
 خوشدلیهالهایاز حالت رویایی بود
آنچهگستردهبجاماندهپسازرفتنایل
 عطری از پیرهن ِسوگلِ قشقایی بود
در نهانخانه به یاد ِ لب  او  نوشیدم
 ساغری را کهپراز تلخیوگيرایی بود
میشدم آنطرف پنجره در اوج سکوت
 روزها خیره به باغی که تماشایی بود
گفتم از سینی ِ گلخنده  تعارف بکند
 استکانیکهپر از بویخوشچاییبود
هم چنان  از نظرِ  آینه ی قصر بلور 
 رخ معشوقه ی من مظهر زیبایی بود
بر تنِ پاره ی غمنامه نوشتم  عسلم
 نحوه یِ زندگیامبسته بهمیآیی بود
