5 دی 1395
رفته ام از قمصرِ کاشان گلاب آورده ام
شیشهی ذی قیمتیازعطر ناب آورده ام
باغ فروردین که وا شد ازنفس های بهار
غنچه های ِ نوبرِ رخ در حجاب آورده ام
آنقَدر درتاب وتب بودم که ازترس نسیم
خرمنی از برگ گل را با شتاب آورده ام
گرچه میکردم گذر از جاده ی رنگین کمان
جلوه های ویژه را با آب و تاب آورده ام
شُرشُر فوارهها بر پلک زنبق مینشست
کاینچنین شعر تری بر وزن آب آورده ام
از همانروزی که روکردم به شعر زندگی
در غزل تمثیل های بی حساب آورده ام
بی تأمل در هوای دیدن خورشید ِعشق
رو بـه سوی قلّــه های ِ آفتـاب آورده ام
بر مزار ِ لاله ها از خاطراتم خط زدم
آنچه را از رنگ و بویِ انقلاب آورده ام
از وجـودم خستگی ها را ببر بانـو عسل
بیدلی هستم که از ناز تو تاب آورده ام