سوگل ِ دامن حریر ِ قد بلند ِ خنده رو
سروِ طناز منی در باغ ِ سبزِ آرزو
روز و شب محو رخ و لبهای میگون توام
سایه ات از بس بیفتد بر شرابِ در سبو
همچنان درگفتمان ها گونهیِ برجسته ات
می دهد گل های تازه در شروع گفتگو
آرزو دارم که در قصرت پذیرایم شوی
تا بگویم راز ِ دل را در کنارت مو به مو
تابه کی بایدبچرخم دورخود از بی تویی
تابه کی باید کنم از درد دوری های و هو
هر زمان در اوجِ تنهایی نگاهت کرده ام
قاب عکست را کند بارانِ اشکم شستشو
گفته بودم در نهایت می زند با هم گره
سرنوشت ِ ما دو تا را روزگار ِ پیش رو
شوق دیدار تو را دارم که در پسکوچه ها
رد ِ پایت را کنم از بی قراری جستجو
گرچه می دانم نمی آیی ولی بانو عسل
وعده یِ ما صبح فردا باغ انجیر و هلو