29 فروردین 1395
گرچه می دزدد نگاهم را نگاه دیگری
بی هدف زل میزنم بر روی ماه دیگری
از منِ آزرده خاطر بارها سر می زند
در خلالِ اشتباهم اشتباه دیگری
عمری از بی احتیاطی در مسیر زندگی
بارها افتادم از چاهی به چاه دیگری
کوچه ی تنهاییم را میگذارم پشت سر
تا بیاسایم دو روزی در پناه دیگری
یاکه از زندان مذهب میگریزم یاکه غم
بر سرم آتش بریزد با سپاه دیگری
برنخیزد کاوهای تا مدتی گیرد بهدست
سرزمین کورشم را پادشاهِ دیگری
آنچنان نالم که نی از دوریِ بانو عسل
روز و شب زاری کندبا سوز آه دیگری